English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8189 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hallucinate U هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinated U هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinates U هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinating U هذیان گفتن اشتباه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
delirium U هذیان
delusion U هذیان
delusions U هذیان
mignon delusion U هذیان می نیون
dt's U هذیان الکلی
encapsulated delusion U هذیان منفک
delusion of negation U هذیان نفی
nihilistic delusion U هذیان نفی
jimjams U هذیان الکلی
illuminism U هذیان وحی
delusion of poverty U هذیان فقر
appersonation U هذیان همانندی
delirium tremens U هذیان خمری
hallucinous U هذیان اور
appersonification U هذیان همانندی
amentia U حالت هذیان
fragmentary delusion U هذیان پراکنده
eviration U هذیان زن شدگی
maze U سرسام هذیان
sexual delusion U هذیان جنسی
mazes U سرسام هذیان
religious delusion U هذیان دینی
delusion of grandeur U هذیان عظمت
expansive delusion U هذیان عظمت
grandeur delusion U هذیان عظمت
delusion of jealousy U هذیان حسادت
paraphrenia U هذیان زدگی
paranoid delusion U هذیان پارانویایی
bizzare delusion U هذیان نامانوس
goofing U اشتباه کردن
to goof up [American E] U اشتباه کردن
mistaking U اشتباه کردن
goofed U اشتباه کردن
goofs U اشتباه کردن
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
misconstrued U اشتباه کردن
slip U اشتباه کردن
slipped U اشتباه کردن
to make a mistake U اشتباه کردن
misconstruing U اشتباه کردن
misconstrues U اشتباه کردن
misconstrue U اشتباه کردن
mistakes U اشتباه کردن
to make an error U اشتباه کردن
mistake U اشتباه کردن
slips U اشتباه کردن
blunders U اشتباه کردن
goof U اشتباه کردن
fumbles U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
miscue U اشتباه کردن
blunder U اشتباه کردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
fumbled U اشتباه کردن
slip up U اشتباه کردن
blundered U اشتباه کردن
slip-ups U اشتباه کردن
fumble U اشتباه کردن
slip-up U اشتباه کردن
blundering U اشتباه کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
deliriousness U هذیان گویی [روانشناسی]
delusion of persecution U هذیان گزند و اسیب
delusion of reference U هذیان بخود بستن
delire a quatre U هذیان چهار نفری
delusion of control U هذیان کنترل شدگی
persecution delusion U هذیان گزند و اسیب
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
bobble U پی درپی اشتباه کردن
bobbles U پی درپی اشتباه کردن
miscalculated U اشتباه حساب کردن
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
miscalculating U اشتباه حساب کردن
miscalculates U اشتباه حساب کردن
misthink U اشتباه فکر کردن
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
to believe wrong U اشتباه گمان کردن
miscalculate U اشتباه حساب کردن
confuse U باهم اشتباه کردن
to stumble in one's speech U درسخنرانی اشتباه کردن
confuses U باهم اشتباه کردن
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
miscarry U صدمه دیدن اشتباه کردن
To lead someone astray. U کسی رادچار اشتباه کردن
eat humble pie <idiom> U پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
refuted U اشتباه کسی را اثبات کردن
refuting U اشتباه کسی را اثبات کردن
refute U اشتباه کسی را اثبات کردن
refutes U اشتباه کسی را اثبات کردن
miscarrying U صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarries U صدمه دیدن اشتباه کردن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
rants U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranten U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rant U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
complement U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
ranted U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
complements U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
ranting U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
eat crow <idiom> U مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
declaring U افهار کردن گفتن
come out with <idiom> U بیان کردن ،گفتن
turn thumbs down <idiom> U رد کردن،نپذیرفتن ،نه گفتن
declare U افهار کردن گفتن
declares U افهار کردن گفتن
have it <idiom> U گفتن ،ادعا کردن
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
citing U اتخاذ سند کردن گفتن
cite U اتخاذ سند کردن گفتن
iterate U دوباره گفتن بازگو کردن
cited U اتخاذ سند کردن گفتن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
gratulate U تبریک گفتن سلام کردن
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
enouce U بیان کردن بصراحت گفتن
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
cites U اتخاذ سند کردن گفتن
abdicating U تفویض کردن ترک گفتن
abdicate U تفویض کردن ترک گفتن
welcomes U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
rumors U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumour U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumours U شایعه گفتن و یا پخش کردن
welcome U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcoming U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
rumoured U شایعه گفتن و یا پخش کردن
tongues U گفتن دارای زبانه کردن
welcomed U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
abdicated U تفویض کردن ترک گفتن
rumored U شایعه گفتن و یا پخش کردن
abdicates U تفویض کردن ترک گفتن
rumor U شایعه گفتن و یا پخش کردن
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
fluffing U نرم کردن اشتباه کردن
fluff U نرم کردن اشتباه کردن
fluffed U نرم کردن اشتباه کردن
fluffs U نرم کردن اشتباه کردن
drone U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
Easier said than done . <proverb> U گفتن سهل تر از عمل کردن است .
droned U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
affirms U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirming U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirmed U بطور قطع گفتن تصدیق کردن
to mince matters U از گفتن راستی فرو گذار کردن
drones U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
jaber U وراجی کردن تند و ناشمرده گفتن
droning U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
taunts U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to be rude to any one U به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to wheeze out U باخس خس گفتن با سینه تنگ ادا کردن
taunt U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to speak one's mind U اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
taunting U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
dogmatize U امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
to talk in a whisper U بیخ گوشی سر گوشی سخن گفتن شرشر کردن
say U سخن گفتن صحبت کردن سخن
says U سخن گفتن صحبت کردن سخن
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
faults U اشتباه
errancy U اشتباه
mistakenness U اشتباه
Recent search history Forum search
1Potential
1حرف زوری به انگلیسی
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com